-
1 глядеть (I) > поглядеть (I)
............................................................1. look(vt. & vi. & n.) نگاه، نظر، نگاه کردن، نگریستن، دیدن، چشم را به کار بردن، قیافه، ظاهر، به نظر آمدن مراقب بودن، وانمود کردن، ظاهر شدن، جستجو کردن............................................................2. face(vt. & vi. & n.) صورت، نما، روبه، مواجه شدن، رخ، رخسار، رو، چهره، طرف، سمت، وجه، ظاهر، منظر، روبرو ایستادن، رویاروی شدن، پوشاندن سطح، تراشیدن، صاف کردن، روکش کردن............................................................3. give(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن -
2 давать (I) > дать (I)
............................................................1. give(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن............................................................2. yield(vt. & n.) حاصل، محصول دادن، باور کردن، ثمر دادن، واگذار کردن، ارزانی داشتن، بازده، محصول، تسلیم کردن یا شدن............................................................3. 1) ring off........................................................................................................................5. let(v.) گذاشتن، اجازه دادن، رها کردن، ول کردن، اجاره دادن، اجاره رفتن، درنگ کردن، مانع، انسداد، اجاره دهی............................................................6. 1) give word............................................................ -
3 дача II
مونث giving{giv [ give:(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن]}{ giver: ــ(n.) دهنده} -
4 доставлять (I) > доставить (II)
............................................................1. deliver(vt.) آزاد کردن، نجات دادن، تحویل دادن، ایراد کردن (نطق و غیره)، رستگار کردن............................................................2. give(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن............................................................3. cause(vt. & vi. & n.) سبب، علت، موجب، انگیزه، هدف، (حق.) مرافعه، موضوع منازع فیه، نهضت، جنبش، سبب شدن، واداشتن، ایجاد کردن (غالبا بامصدر)............................................................4. afford(vt. & vi.) دادن، حاصل کردن، تهیه کردن، موجب شدن، از عهده برآمدن، استطاعت داشتنРусско-персидский словарь > доставлять (I) > доставить (II)
-
5 жертвовать (I) > пожертвоватъ
............................................................1. give(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن............................................................2. donate(v.) بخشیدن، هبه کردن، هدیه دادن، اهداء کردن............................................................3. sacrifice(vt. & n.) قربانی، قربانی برای شفاعت، فداکاری، قربانی دادن، فداکاری کردن، قربانی کردن جانبازیРусско-персидский словарь > жертвовать (I) > пожертвоватъ
-
6 задавать (I) > задать (I)
............................................................1. give(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن............................................................2. set(v.) مجموعه، نشاندن، دستگاه، دست، دسته، یکدست (ظروف و غیره)، دوره، جهت، سمت، قرار گرفته، واقع شده، لجوج، دقیق، روشن، مصمم، قرار دادن، گذاردن، نهادن، مرتب کردن، چیدن، کار گذاشتن، سوار کردن، جا انداختن، آغاز کردن، مستقر شدن -
7 наводить (II) > навести (I)
............................................................1. guide(vt. & n.) راهنما، هادی، راهنمایی کردن، رهبر، کتاب راهنما، تعلیم دادن............................................................2. direct(vt. & vi.) دستور دادن، امر کردن (به)، اداره کردن، هدایت کردن، نظارت کردن (بر)(adj. & n.) معطوف داشتن، متوجه ساختن، قراول رفتن، مستقیم............................................................3. give(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن............................................................4. evoke(vt.) احضار کردن، فراخواندن، برگرداندن، بیرون کشیدن............................................................5. arouse(vt.) بیدار کردن، برانگیختن، تحریک کردن............................................................6. point(vt. & n.) نقطه، ممیز، اشاره کردن، نوک، سر، نکته، ماده، اصل، موضوع، جهت، درجه، امتیاز بازی، نمره درس، پوان، هدف، مسیر، مرحله، قله، پایان، تیز کردن، گوشه دار کردن، نوکدار کردن، نوک گذاشتن (به)، خاطر نشان کردن، نشان دادن، متوجه ساختن، نقطه گذاری کردن............................................................7. aim(vt. & vi.) دانستن، فرض کردن، ارزیابی کردن، شمردن، رسیدن، نائل شدن (به)، به نتیجه رسیدن، قراول رفتن، قصد داشتن، هدف گیری کردن، نشانه گرفتن(n.) حدس، گمان، جهت، میدان، مراد، راهنمایی، رهبری، نشان، هدف، مقصد............................................................8. put(v.) گذاردن، قرار دادن، تحمیل کردن بر (باto)، عذاب دادن، تقدیم داشتن، ارائه دادن، در اصطلاح یا عبارت خاصی قرار دادن، ترجمه کردن، تعبیر کردن، عازم کاری شدن، به فعالیت پرداختن، به کار بردن، منصوب کردن واداشتن، ترغیب کردن، متصف کردن، فرض کردن، ثبت کردن، تعویض کردن، انداختن، پرتاب، سعی، مستقر............................................................9. tip offاخطار، اطلاع نهانی -
8 отдавать (I) > отдать (I)
............................................................1. give backپس دادن، مسترد کردن............................................................2. return(vt. & n.) بازگشت، مراجعت، برگشت، برگرداندن، برگشتن، مراجعت کردن، رجعت، اعاده............................................................3. give(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن............................................................4. give up(v.) منصرف شدن، ول کردن، ترک کردن، تسلیم کردن، دست برداشتن از............................................................5. devote(vt.) وقف کردن، اختصاص دادن، فدا کردن............................................................6. put(v.) گذاردن، قرار دادن، تحمیل کردن بر (باto)، عذاب دادن، تقدیم داشتن، ارائه دادن، در اصطلاح یا عبارت خاصی قرار دادن، ترجمه کردن، تعبیر کردن، عازم کاری شدن، به فعالیت پرداختن، به کار بردن، منصوب کردن واداشتن، ترغیب کردن، متصف کردن، فرض کردن، ثبت کردن، تعویض کردن، انداختن، پرتاب، سعی، مستقر............................................................7. send(vt.) فرستادن، ارسال داشتن، روانه کردن، گسیل داشتن، اعزام داشتن، مرخص کردن............................................................8. taste(vt. & n.) چشیدن، لب زدن، مزه کردن، مزه دادن، مزه، طعم، چشایی، ذوق، سلیقه............................................................9. smell(past: smelt, smelled ; past participle: smelt, smelled)ـ(vt. & vi. & n.) بویایی، شامه، بو، رایحه، عطر، استشمام، بوکشی، بوئیدن، بو کردن، بو دادن، رایحه داشتن، حاکی بودن از............................................................10. savour(savor=)(v.) حس ذائقه، مزه، طعم، بو، مزه کردن، فهمیدن، دوست داشتن............................................................11. smack(v.) ماچ، صدای سیلی یا شلاق، مزه، طعم، چشیدن مختصر، با صدا غذا خوردن، ماچ صدادار کردن، مزه مخصوصی داشتن، کف دستی زدن، کتک زدن، کاملا، یکراست............................................................12. marry(vt.) عروسی کردن (با)، ازدواج کردن، شوهر دادن............................................................13. give in marriage............................................................14. let go............................................................15. kick(vt. & vi. & n.) لگدزدن، با پا زدن، لگد، (درتفنگ) پس زنی، (مشروب) تندی............................................................16. recoil(vt. & vi. & n.) بحال خود برگشتن، به حال نخستین برگشتن، پس زدن، عود کردن، پس نشستن، فنری بودن، (با on و upon) واکنش داشتن بر............................................................17. cast(v.) درقالب قرار دادن، به شکل درآوردن، انداختن، طرح کردن، معین کردن (رل بازیگر)، پخش کردن (رل میان بازیگران)، پراکندن، ریختن به طور اسم صدر)، مهره ریزی، طاس اندازی، قالب، طرح، گچ گیری، افکندن -
9 отдача
............................................................1. giving{giv [ give:(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن]}{ giver: ــ(n.) دهنده}............................................................2. return(vt. & n.) بازگشت، مراجعت، برگشت، برگرداندن، برگشتن، مراجعت کردن، رجعت، اعاده............................................................3. recoil(vt. & vi. & n.) بحال خود برگشتن، به حال نخستین برگشتن، پس زدن، عود کردن، پس نشستن، فنری بودن، (با on و upon) واکنش داشتن بر............................................................4. kick(vt. & vi. & n.) لگدزدن، با پا زدن، لگد، (درتفنگ) پس زنی، (مشروب) تندی -
10 передавать (I) > передать (I)
............................................................1. pass(vt. & vi. & n.) گذشتن، عبور کردن، رد شدن، سپری شدن، تصویب کردن، قبول شدن، رخ دادن، قبول کردن، تمام شدن، وفات کردن، پاس، سبقت گرفتن از، خطور کردن، پاس دادن، رایج شدن، اجتناب کردن، گذر، عبور، گذرگاه، راه، گردونه، گدوک، پروانه، جواز، گذرنامه، بلیط، گذراندن، تصویب شدن............................................................2. hand(n.) دست، عقربه، دسته، دستخط، خط، شرکت، دخالت، کمک، طرف، پهلو، پیمان(vt. & vi.) دادن، کمک کردن، با دست کاری را انجام دادن یک وجب............................................................3. pass on............................................................4. hand over(v.) تسلیم کردن، تحویل دادن............................................................5. turn over(v.) غلتاندن، وارونه کردن، برگرداندن (خاک)، تعمق کردن، مرور کردن، ورق زدن، برگشتگی، واژگون شدگی، سرمایه، عایدی فعالیت، عملکرد، محصول، بازده، انتقال، برگردان، تعویض............................................................6. report(vt. & vi. & n.) گزارش، گزارش دادن، شهرت، انتشار، صدا............................................................7. tell(vt.) گفتن، بیان کردن، نقل کردن، فاش کردن، تشخیص دادن، فرق گذاردن، فهمیدن............................................................8. give(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن............................................................9. convey(vt.) رساندن، بردن، حمل کردن، نقل کردن............................................................10. transmit(vt.) فرا فرستادن، پراکندن، انتقال دادن، رساندن، عبور دادن، سرایت کردن، مخابره کردن، فرستادن............................................................11. submit(vt. & vi.) تسلیم کردن، ارائه دادن، تسلیم شدن، تقدیم داشتن، پیشنهاد کردن، گردن نهادن، مطیع شدن............................................................12. refer(vt.) مراجعه کردن، فرستادن، بازگشت دادن، رجوع کردن به، منتسب کردن، منسوب داشتن، عطف کردن به............................................................13. transfer(vt. & n.) انتقال، واگذاری، انتقال دادن، ورابری، ورا بردن، انقال دادن، واگذار کردن، منتقل کردن، انتقال واگذاری، تحویل، نقل، سند انتقال، انتقالی............................................................14. spread(adj. & vt. & vi. & n.) پخش کردن، گستردن، فرش کردن، گسترش یافتن، منتشر شدن، بصط و توسعه یافتن، گسترش، وسعت، شیوع، پهن کردن، پهن شدن............................................................15. reproduce(vt.) دوبار تولید کردن، باز عمل آوردن، تکثیر کردن، چاپ کردن، دوباره ساختن............................................................16. portray(vt.) تصویر کشیدن، توصیف کردن، مجسم کردن............................................................17. overpayРусско-персидский словарь > передавать (I) > передать (I)
-
11 подавать (I) > подать (I)
............................................................1. give(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن............................................................2. serve(vt.) خدمت کردن، خدمت انجام دادن، به کار رفتن، به درد خوردن، (در بازی) توپ را زدن............................................................3. give alms............................................................4. drive up............................................................5. make(v.) ساختن، بوجود آوردن، درست کردن، تصنیف کردن، خلق کردن، باعث شدن، وادار یا مجبور کردن، تاسیس کردن، گائیدن، ساختمان، ساخت، سرشت، نظیر، شبیه............................................................6. file(v.) سوهان، آهن سای، سوهان زدن، سائیدن، (مج.) پرداخت کردن، پرونده، دسته کاغذهای مرتب، (م.م.) صورت، فهرست، قطار، صف، در پرونده گذاشتن، در بایگانی نگاه داشتن، ضبط کردن، در صف راه رفتن، رژه رفتن، بایگانی کردن............................................................7. feed(v.) خورد، خوراندن، تغذیه کردن، جلو بردن، خوراک دادن، پروردن، چراندن، خوردن، خوراک، علوفه........................................................................................................................9. 2) vote........................................................................................................................11. 2) offer arm to -
12 подносить (II) > поднести (I)
............................................................1. lift(vt. & n.) بلند کردن، سرقت کردن، بالا رفتن، مرتفع به نظر آمدن، بلندی، بالابری، یک وهله بلند کردن بار، دزدی، سرقت، ترقی، پیشرفت، ترفیع، آسانسور، بالارو، جر ثقیل، بالا بر............................................................2. raise carry............................................................3. bring(v.) آوردن، رساندن به، موجب شدن............................................................4. present(v.) پیشکش، هدیه، ره آورد، اهداء، پیشکشی، زمان حاضر، زمان حال، اکنون، موجود، آماده، مهیا، حاضر، معرفی کردن، اهداء کردن، ارائه دادن، عرضه کردن............................................................5. give(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردنРусско-персидский словарь > подносить (II) > поднести (I)
-
13 преподать (I) (св)
فعل give(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن -
14 преподносить (II) > преподнести (I)
............................................................1. present(v.) پیشکش، هدیه، ره آورد، اهداء، پیشکشی، زمان حاضر، زمان حال، اکنون، موجود، آماده، مهیا، حاضر، معرفی کردن، اهداء کردن، ارائه دادن، عرضه کردن............................................................2. give(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن............................................................3. put across(v.) فهماندن، با حقه بازی موفق شدن، دوز و کلک چیدنРусско-персидский словарь > преподносить (II) > преподнести (I)
-
15 придавать (I) > придать (I)
............................................................1. add(vt.) افزودن، اضافه کردن، زیاد کردن، جمع کردن، جمع زدن، باهم پیوستن، با خود ترکیب کردن (مواد شیمیایی)............................................................2. attach(vt. & vi.) الصاق کردن، بستن، پیوستن، پیوست کردن، ضمیمه کردن، چسباندن، نسبت دادن، گذاشتن، (حق.) ضبط کردن، توقیف شدن، دلبسته شدن............................................................3. lend(v.) عاریه دادن، قرض دادن، وام دادن، معطوف داشتن، متوجه کردن، متوجه شدن............................................................4. give(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن............................................................5. impart(vt. & vi.) سهم بردن، بهره مند شدن از، رساندن، ابلاغ کردن، افشاء کردن، بیان کردن، سهم دادن، بهره مند ساختن، افاضه کردن -
16 придание
............................................................1. giving{giv [ give:(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن]}{ giver: ــ(n.) دهنده}............................................................2. conferring{conferr ـ [!! conferrable: قابل تفویض]}{ conferree: ــ(conferee=)مشاوره کننده، همرایزن}............................................................3. imparting{impart (vt. & vi.) سهم بردن، بهره مند شدن از، رساندن، ابلاغ کردن، افشاء کردن، بیان کردن، سهم دادن، بهره مند ساختن، افاضه کردن}............................................................(n.) ارتباط، ابلاغیه، مکاتبه -
17 придача
............................................................1. giving{giv [ give:(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن]}{ giver: ــ(n.) دهنده}............................................................2. adding{add ـ(vt.) افزودن، اضافه کردن، زیاد کردن، جمع کردن، جمع زدن، باهم پیوستن، با خود ترکیب کردن (مواد شیمیایی)[!! adding machine: ماشین افزایشگر]............................................................3. attaching{attach ـ(vt. & vi.) الصاق کردن، بستن، پیوستن، پیوست کردن، ضمیمه کردن، چسباندن، نسبت دادن، گذاشتن، (حق.) ضبط کردن، توقیف شدن، دلبسته شدن}{ attached: ـ(adj.) پیوسته، ضمیمه، دلبسته، علاقمند، وابسته، مربوط، متعلق}............................................................4. attachment(n.) الصاق، وابستگی، تعلق، ضمیمه، دنبال، ضبط، حکم، دلبستگی............................................................5. addition(n.) افزایش، اضافه، لقب، متمم اسم، اسم اضافی، ضمیمه، (ر.) جمع (زدن)، (ش.) ترکیب چند ماده با هم............................................................ -
18 ставить (II) > поставить (II) II
............................................................1. 1............................................................2. put on(vt. & vi.) تحمیل کردن، گذاردن، صرف کردن، به خود بستن، وانمود کردن، به کار انداختن، اعمال کردن، به کار گماردن، افزودن، انجام دادن، دست انداختن(adj. & vi.) (pretended، assumed) تصنعی، وانمود شده............................................................3. put(v.) گذاردن، قرار دادن، تحمیل کردن بر (باto)، عذاب دادن، تقدیم داشتن، ارائه دادن، در اصطلاح یا عبارت خاصی قرار دادن، ترجمه کردن، تعبیر کردن، عازم کاری شدن، به فعالیت پرداختن، به کار بردن، منصوب کردن واداشتن، ترغیب کردن، متصف کردن، فرض کردن، ثبت کردن، تعویض کردن، انداختن، پرتاب، سعی، مستقر............................................................4. give(v.) واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائه دادن، بمعرض نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به، بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریه کردن............................................................5. put up(v.) در ظرف گذاردن، بسته بندی کردن، کنسرو کردن، کنار گذاردن، متحمل شدن، برگزیدن، بیگودی به گیسو زدن، علنی ساختن، طرح کردن، منزل دادن، ساختن، بنا کردن............................................................6. build(vt. & n.) ساختن، بنا کردن، درست کردن............................................................7. organize(vt.) سازمان دادن، متشکل کردن، تشکیلات دادن، درست کردن، سرو صورت دادن............................................................8. make(v.) ساختن، بوجود آوردن، درست کردن، تصنیف کردن، خلق کردن، باعث شدن، وادار یا مجبور کردن، تاسیس کردن، گائیدن، ساختمان، ساخت، سرشت، نظیر، شبیه............................................................9. stage(v.) صحنه نمایش، پرده گاه، مرحله، منزل، پایه، وهله، طبقه، در صحنه ظاهر شدن، مرحله دار شدن، اشکوب، صحنه............................................................10. put on the stage............................................................11. direct(vt. & vi.) دستور دادن، امر کردن (به)، اداره کردن، هدایت کردن، نظارت کردن (بر)(adj. & n.) معطوف داشتن، متوجه ساختن، قراول رفتن، مستقیم............................................................12. propose(vt.) پیشنهاد کردن، پیشنهاد ازدواج کردن............................................................13. move(vt. & n.) جنبیدن، لولیدن، تکان دادن، حرکت دادن، به جنبش درآوردن، بازی کردن، متاثر ساختن، جنبش، تکان، حرکت، اقدام، (دربازی) نوبت حرکت یا بازی، به حرکت انداختن، وادار کردن، تحریک کردن، پیشنهاد کردن، تغییر مکان، حرکت کردن، نقل مکان............................................................Русско-персидский словарь > ставить (II) > поставить (II) II
См. также в других словарях:
gave — gave … Dictionnaire des rimes
gavé — gavé … Dictionnaire des rimes
gave — [ gav ] n. m. • fin XIVe; gasc. gabe ♦ Cours d eau, torrent pyrénéen. Le gave de Pau. « Sources, gaves, ruisseaux, torrents des Pyrénées » (Vigny). ● gave nom masculin (béarnais gabe) Cours d eau torrentiel dans l ouest des Pyrénées françaises. ● … Encyclopédie Universelle
Gave — Freguesia de Portugal … Wikipedia Español
Gave — [gaːv; französisch »Wildbach«], in Südfrankreich (besonders im Bereich der Pyrenäen) häufige Bezeichnung für Gebirgsflüsse mit Wildbachcharakter. Der Gave de Pau, 175 km lang, sammelt viele Gaves und mündet in den Adour. * * * Gave [ga:v],… … Universal-Lexikon
gave — 1. (ga v ) s. m. Nom que l on donne dans les Pyrénées aux cours d eau plus ou moins considérables qui descendent des montagnes. gave 2. (ga v ) s. f. Terme populaire qui se dit pour le jabot des oiseaux. HISTORIQUE XIIIe s. • Mais Renart le… … Dictionnaire de la Langue Française d'Émile Littré
GAVE — may refer to: * GAVE, an acronym for gastric antral vascular ectasia. * gave, a word meaning torrential river in the Southwest of France … Wikipedia
Gave — (g[=a]v), imp. of {Give}. [1913 Webster] … The Collaborative International Dictionary of English
gave — past of give Merriam Webster’s Dictionary of Law. Merriam Webster. 1996 … Law dictionary
Gave [1] — Gave (spr. Gaw), in den Pyrenäengegenden Bergstrom, unterschieden durch Ort od. Thal, wo er fließt; daher G. d Oleron (spr. G. d Olerong), im französischen. Departement Basses Pyrénées durch den Zusammenfluß des G. d Osseau, G. d Aspe (spr. G. d… … Pierer's Universal-Lexikon
Gave [2] — Gave, im Lederhandel die erste, zweite u. dritte Sorte der russischen Juchten … Pierer's Universal-Lexikon