Перевод: с русского на персидский

с персидского на русский

adv

  • 1 так I

    ............................................................
    1. like this/that
    ............................................................
    ............................................................
    3. thus
    (adv.) بدین گونه، بدینسان، از این قرار، اینطور، چنین، مثلا، بدین معنی که، پس، بنابر این
    ............................................................
    ............................................................
    5. just
    (joust=)
    (adj. & n.) عادل، دادگر، منصف، با انصاف، بی طرف، منصفانه، مقتضی، بجا، مستحق
    (adv.) (د.گ.) فقط، درست، تنها، عینا، الساعه، اندکی پیش، درهمان دم
    ............................................................
    6. so
    (adv.) چنین، اینقدر، اینطور، همچو، چنان، بقدری، آنقدر، چندان، همینطور، همچنان، همینقدر، پس، بنابر این، از آنرو، خیلی، باین زیادی
    ............................................................
    7. then
    (conj. & adv. & adj. & n.) سپس، پس (از آن)، بعد، آنگاه، درآن هنگام، در آنوقت، آنوقتی، متعلق به آن زمان
    ............................................................
    (adv. & pl. & n.) هیچ، نیستی، صفر، بی ارزش، ابدا
    ............................................................
    9. well
    (vt. & vi. & n.) چشمه، جوهردان، دوات، ببالا فوران کردن، روآمدن آب و مایع، درسطح آمدن و جاری شدن
    (adv. & adj.) خوب، تندرست، سالم، راحت، بسیار خوب، به چشم، تماما، تمام و کمال، بدون اشکال، اوه، خیلی خوب
    ............................................................
    10. now
    (conj. & adv. & n.) حالا، اکنون، فعلا، در این لحظه، هان، اینک
    ............................................................
    11. but
    (conj. & adv.) ولی، اما، لیکن، جز، مگر، باستثنای، فقط، نه تنها، به طور محض، بی، بدون

    Русско-персидский словарь > так I

  • 2 по I

    ............................................................
    1. on
    (adv.) وصل، روشن، برقرار، روی، در روی، بر روی، بر، بالای، در باره، راجع به، در مسیر، عمده، به اعتبار، به، بعلت، بطرف، در بر، برتن، به پیش، به جلو، همواره، بخرج
    ............................................................
    2. over
    (adv. & adj. & n.) بالای، روی، بالای سر، بر فراز، آن طرف، در سرتاسر، دربالا، بسوی دیگر، متجاوز از، بالایی، رویی، بیرونی، شفا یافتن، پایان یافتن، به انتها رسیدن، پیشوندی به معنی زیادو زیاده و بیش
    ............................................................
    (thru=)
    (adv. & adj.) از میان، از وسط، از توی، بخاطر، از آغاز تا انتها، کاملا، تمام شده، تمام، از طریق، بواسطه، در ظرف، سرتاسر
    ............................................................
    (adv.) درباره، گرداگرد، پیرامون، دور تا دور، در اطراف، نزدیک، قریب، در حدود، در باب، راجع به، در شرف، در صدد، با، نزد، در، بهر سو، تقریبا، بالاتر، (نظ.) فرمان عقب گرد
    ............................................................
    (adv.) همراه، جلو، پیش، در امتداد خط، موازی با طول
    ............................................................
    6. down
    پائین، از کارافتاده، پر درآوردن جوجه پرندگان، پرهای ریزی که برای متکا به کار می رود، کرک، کرک صورت پائین، سوی پائین، بطرف پائین، زیر، بزیر، دلتنگ، غمگین، پیش قسط
    ............................................................
    ............................................................
    8. by
    (adv.) بدست، بتوسط، با، به وسیله، از، بواسطه، پهلوی، نزدیک، کنار، از نزدیک، از پهلوی، از کنار، درکنار، از پهلو، محل سکنی، فرعی، درجه دوم
    ............................................................
    بر طبق، مطابق، بقول، به عقیدهء
    ............................................................
    10. due to
    بعلت، بسبب
    ............................................................
    بعلت، زیرا
    ............................................................
    12. in
    ( prep.) در، توی، اندر، لای، درظرف، هنگام، به، بر، با، بالای، روی، از، باب روز
    (adj.) درونی، شامل، نزدیک، دم دست، داخلی
    (adv.) رسیده، آمده، درتوی، بطرف، نزدیک ساحل، با امتیاز، با مصونیت
    (vt.) درمیان گذاشتن، جمع کردن
    (n.) شاغلین، زاویه
    (pref): پیشوند به معنی " در داخل " و " به سوی " و " نه "
    ............................................................
    13. for
    (conj.) برای، بجهت، بواسطه، بجای، از طرف، به بهای، درمدت، بقدر، در برابر، درمقابل، برله، به طرفداری از، مربوط به، مال، برای این که، زیرا که، چونکه

    Русско-персидский словарь > по I

  • 3 при

    ............................................................
    1. at
    بسوی، بطرف، به، در، پهلوی، نزدیک، دم، بنابر، در نتیجه، بر حسب، از قرار، بقرار، سرتاسر، مشغول
    ............................................................
    2. near
    (adv. & adj. & vivt.) نزدیک، تقریبا، قریب، صمیمی، نزدیک شدن
    ............................................................
    3. by
    (adv.) بدست، بتوسط، با، به وسیله، از، بواسطه، پهلوی، نزدیک، کنار، از نزدیک، از پهلوی، از کنار، درکنار، از پهلو، محل سکنی، فرعی، درجه دوم
    ............................................................
    ............................................................
    ............................................................
    (conj. & adv.) پیش از، قبل از، پیش، جلو، پیش روی، درحضور، قبل، پیشتر، پیش آنکه
    ............................................................
    ............................................................
    درمدت، هنگام، درجریان، در طی
    ............................................................
    ............................................................
    10. under
    (adv. & adj.) زیر، درزیر، تحت، پائین تراز، کمتر از، تحت تسلط، مخفی در زیر، کسری دار، کسر، زیرین
    ............................................................
    11. with
    با، به وسیله، مخالف، بعوض، در ازاء، برخلاف، بطرف، درجهت
    ............................................................
    12. on
    (adv.) وصل، روشن، برقرار، روی، در روی، بر روی، بر، بالای، در باره، راجع به، در مسیر، عمده، به اعتبار، به، بعلت، بطرف، در بر، برتن، به پیش، به جلو، همواره، بخرج
    ............................................................
    13. when
    (adv. & n.) کی، چه وقت، وقتی که، موقعی که، در موقع
    ............................................................
    14. for
    (conj.) برای، بجهت، بواسطه، بجای، از طرف، به بهای، درمدت، بقدر، در برابر، درمقابل، برله، به طرفداری از، مربوط به، مال، برای این که، زیرا که، چونکه

    Русско-персидский словарь > при

  • 4 за I

    ............................................................
    (adv. & n.) آن سوی، آن طرف ماوراء، دورتر، برتر از
    ............................................................
    ............................................................
    (adv.) سرتاسر، از این سو به آن سو، در میان، از عرض، از میان، از وسط، از این طرف به آن طرف
    ............................................................
    4. over
    (adv. & adj. & n.) بالای، روی، بالای سر، بر فراز، آن طرف، در سرتاسر، دربالا، بسوی دیگر، متجاوز از، بالایی، رویی، بیرونی، شفا یافتن، پایان یافتن، به انتها رسیدن، پیشوندی به معنی زیادو زیاده و بیش
    ............................................................
    (adv. & n.) عقب، پشت سر، باقی کار، باقی دار، عقب مانده، دارای پس افت، عقب تراز، بعد از، دیرتر از، پشتیبان، اتکاء، کپل، نشیمن گاه
    ............................................................
    6. at
    بسوی، بطرف، به، در، پهلوی، نزدیک، دم، بنابر، در نتیجه، بر حسب، از قرار، بقرار، سرتاسر، مشغول
    ............................................................
    7. to
    بسوی، سوی، بطرف، روبطرف، پیش، نزد، تا نسبت به، در، دربرابر، برحسب، مطابق، بنا بر، علامت مصدر انگلیسی است
    ............................................................
    8. for
    (conj.) برای، بجهت، بواسطه، بجای، از طرف، به بهای، درمدت، بقدر، در برابر، درمقابل، برله، به طرفداری از، مربوط به، مال، برای این که، زیرا که، چونکه
    ............................................................
    ............................................................
    ............................................................
    11. during
    درمدت، هنگام، درجریان، در طی
    ............................................................
    12. in
    ( prep.) در، توی، اندر، لای، درظرف، هنگام، به، بر، با، بالای، روی، از، باب روز
    (adj.) درونی، شامل، نزدیک، دم دست، داخلی
    (adv.) رسیده، آمده، درتوی، بطرف، نزدیک ساحل، با امتیاز، با مصونیت
    (vt.) درمیان گذاشتن، جمع کردن
    (n.) شاغلین، زاویه
    (pref): پیشوند به معنی " در داخل " و " به سوی " و " نه "

    Русско-персидский словарь > за I

  • 5 куда

    ............................................................
    (adv.) کجا، هر کجا، در کجا، در کدام محل، درچه موقعیتی، در کدام قسمت، از کجا، از چه منبعی، اینجا، درجایی که
    ............................................................
    (adv.) بکجا، کجا، جائیکه، به کدام نقطه، به کدام درجه
    ............................................................
    (somewheres=)
    (adv.) یک جایی، در یک محلی، درمکانی
    ............................................................
    4. much
    (adv. & adj. & n.) زیاد، بسیار، خیلی بزرگ، کاملا رشد کرده، عالی، عالی مقام، تقریبا، به فراوانی دور، بسی
    ............................................................
    5. far
    (adv. & adj. & n.) دور از (با off یا out یا away)، بسیار، بمراتب، زیاد، خیلی، دور دست، بعید، بعلاوه

    Русско-персидский словарь > куда

  • 6 прямо

    ............................................................
    (adv. & adj. & n.) راست، مستقیم، مستقیما، درست، رک، صریح، بی پرده، راحت، مرتب، عمودی، افقی، به طور سرراست
    ............................................................
    (adv.) ساده، به طور ساده، به طور واضح، پوست کنده، صریحا، رک
    ............................................................
    ............................................................
    (adv.) رک و پوست کنده، صراحتا، جوانمردانه
    ............................................................
    5. real
    راستین، حقیقی، واقعی، موجود، غیر مصنوعی، طبیعی، اصل، بی خدشه، صمیمی
    ............................................................
    (adv.) واقعا، راستی
    ............................................................
    (v.) مستقیم، راست، درست، صحیح، واقعی، بجا، حق، عمودی، قائمه، درستکار، در سمت راست، درست کردن، اصلاح کردن، دفع ستم کردن از، درست شدن، قائم نگاه داشتن، قائم، ذیحق
    ............................................................
    (adv.) مستقیما، سر راست، یکراست، بی درنگ

    Русско-персидский словарь > прямо

  • 7 через

    ............................................................
    (adv.) سرتاسر، از این سو به آن سو، در میان، از عرض، از میان، از وسط، از این طرف به آن طرف
    ............................................................
    2. over
    (adv. & adj. & n.) بالای، روی، بالای سر، بر فراز، آن طرف، در سرتاسر، دربالا، بسوی دیگر، متجاوز از، بالایی، رویی، بیرونی، شفا یافتن، پایان یافتن، به انتها رسیدن، پیشوندی به معنی زیادو زیاده و بیش
    ............................................................
    (thru=)
    (adv. & adj.) از میان، از وسط، از توی، بخاطر، از آغاز تا انتها، کاملا، تمام شده، تمام، از طریق، بواسطه، در ظرف، سرتاسر
    ............................................................
    ............................................................
    5. via
    (م.م.) از راه، از طریق، میان راه، توسط، بوسیله
    ............................................................
    6. with
    با، به وسیله، مخالف، بعوض، در ازاء، برخلاف، بطرف، درجهت
    ............................................................
    ............................................................
    (adj.) هر، همه، هر کس، هر که، هر کسی
    ............................................................
    ............................................................
    10. in
    ( prep.) در، توی، اندر، لای، درظرف، هنگام، به، بر، با، بالای، روی، از، باب روز
    (adj.) درونی، شامل، نزدیک، دم دست، داخلی
    (adv.) رسیده، آمده، درتوی، بطرف، نزدیک ساحل، با امتیاز، با مصونیت
    (vt.) درمیان گذاشتن، جمع کردن
    (n.) شاغلین، زاویه
    (pref): پیشوند به معنی " در داخل " و " به سوی " و " نه "
    ............................................................
    11. later
    (adv. & adj.) آخر، آخری، دومی، عقب تر، اخیرالذکر

    Русско-персидский словарь > через

  • 8 дальнейший (-ая, -ее, -ие)

    ............................................................
    (adv. & adj. & vt.) بیشتر، دیگر، مجدد، اضافی، زائد، بعلاوه، بعدی، دوتر، جلوتر، پیش بردن، جلو بردن، ادامه دادن، پیشرفت کردن، کمک کردن به
    ............................................................
    (adj.) پس آیند، بعدی، بعد، پسین، لاحق، مابعد، دیرتر، متعاقب
    ............................................................
    ............................................................
    (adv.) سپس، متعاقبا
    ............................................................
    ............................................................
    (adv. & n.) از این پس، از این ببعد، آخرت
    ............................................................
    (adv.) درزیر، پائین، مادون

    Русско-персидский словарь > дальнейший (-ая, -ее, -ие)

  • 9 довольно

    ............................................................
    ............................................................
    ............................................................
    (adv. & adj. & n.) کافی، بس، به اندازهء کافی، نسبتا، آنقدر، به قدر کفایت، به اندازه، بسنده
    ............................................................
    ............................................................
    ............................................................
    6. enough!
    ............................................................
    7. enough !
    ............................................................
    8. that'll do!
    ............................................................
    (adv.) سریع تر، بلکه، بیشتر، تا یک اندازه، نسبتا، با میل بیشتری، ترجیحا
    ............................................................
    10. fairly
    (adv.) منصفانه، بی طرفانه، به طور میانه، بموقع، به طور روشن، خوب
    ............................................................
    11. quite
    (adv.) کاملا، بکلی، تماما، سراسر، واقعا

    Русско-персидский словарь > довольно

  • 10 как

    ............................................................
    1. how
    (adv.) چگونه، از چه طریق، چطور، به چه سبب، چگونگی، راه، روش، متد، کیفیت، چنانکه
    ............................................................
    2. what!
    ............................................................
    3. as
    چنانکه، به طوری که، همچنانکه، هنگامی که، چون، نظر به این که، در نتیجه، به همان اندازه، به عنوان مثال، مانند
    ............................................................
    4. when
    (adv. & n.) کی، چه وقت، وقتی که، موقعی که، در موقع
    ............................................................
    ............................................................
    (conj. & adv.) بعد از، پس از، از وقتی که، چون که، نظر به این که، از این رو، چون، از آنجایی که
    ............................................................
    7. but
    (conj. & adv.) ولی، اما، لیکن، جز، مگر، باستثنای، فقط، نه تنها، به طور محض، بی، بدون
    ............................................................
    (vt. & vi.) مستثنی کردن، مشمول نکردن، اعتراض کردن
    (prep. & conj.) جز، بجز، مگر، باستثنای، غیر از، سوای
    ............................................................
    ............................................................
    (as if=)
    مثل این که
    ............................................................

    Русско-персидский словарь > как

  • 11 под I

    ............................................................
    (adv. & adj.) زیر، درزیر، تحت، پائین تراز، کمتر از، تحت تسلط، مخفی در زیر، کسری دار، کسر، زیرین
    ............................................................
    (adv.) در زیر، از زیر، زیرین، پائینی، پائین
    ............................................................
    3. near
    (adv. & adj. & vivt.) نزدیک، تقریبا، قریب، صمیمی، نزدیک شدن
    ............................................................
    ............................................................
    5. for
    (conj.) برای، بجهت، بواسطه، بجای، از طرف، به بهای، درمدت، بقدر، در برابر، درمقابل، برله، به طرفداری از، مربوط به، مال، برای این که، زیرا که، چونکه
    ............................................................
    6. as
    چنانکه، به طوری که، همچنانکه، هنگامی که، چون، نظر به این که، در نتیجه، به همان اندازه، به عنوان مثال، مانند
    ............................................................
    سوی، بسوی، بطرف، نسبت به، درباره، نزدیک، مقارن، درراه، برای
    ............................................................
    ............................................................
    ............................................................
    ............................................................
    11. on
    (adv.) وصل، روشن، برقرار، روی، در روی، بر روی، بر، بالای، در باره، راجع به، در مسیر، عمده، به اعتبار، به، بعلت، بطرف، در بر، برتن، به پیش، به جلو، همواره، بخرج
    ............................................................
    12. with
    با، به وسیله، مخالف، بعوض، در ازاء، برخلاف، بطرف، درجهت
    ............................................................
    13. to
    بسوی، سوی، بطرف، روبطرف، پیش، نزد، تا نسبت به، در، دربرابر، برحسب، مطابق، بنا بر، علامت مصدر انگلیسی است

    Русско-персидский словарь > под I

  • 12 подо I

    ............................................................
    (adv. & adj.) زیر، درزیر، تحت، پائین تراز، کمتر از، تحت تسلط، مخفی در زیر، کسری دار، کسر، زیرین
    ............................................................
    (adv.) در زیر، از زیر، زیرین، پائینی، پائین
    ............................................................
    3. near
    (adv. & adj. & vivt.) نزدیک، تقریبا، قریب، صمیمی، نزدیک شدن
    ............................................................
    ............................................................
    5. for
    (conj.) برای، بجهت، بواسطه، بجای، از طرف، به بهای، درمدت، بقدر، در برابر، درمقابل، برله، به طرفداری از، مربوط به، مال، برای این که، زیرا که، چونکه
    ............................................................
    6. as
    چنانکه، به طوری که، همچنانکه، هنگامی که، چون، نظر به این که، در نتیجه، به همان اندازه، به عنوان مثال، مانند
    ............................................................
    سوی، بسوی، بطرف، نسبت به، درباره، نزدیک، مقارن، درراه، برای
    ............................................................
    ............................................................
    ............................................................
    ............................................................
    11. on
    (adv.) وصل، روشن، برقرار، روی، در روی، بر روی، بر، بالای، در باره، راجع به، در مسیر، عمده، به اعتبار، به، بعلت، بطرف، در بر، برتن، به پیش، به جلو، همواره، بخرج
    ............................................................
    12. with
    با، به وسیله، مخالف، بعوض، در ازاء، برخلاف، بطرف، درجهت
    ............................................................
    13. to
    بسوی، سوی، بطرف، روبطرف، پیش، نزد، تا نسبت به، در، دربرابر، برحسب، مطابق، بنا بر، علامت مصدر انگلیسی است

    Русско-персидский словарь > подо I

  • 13 понизу

    ............................................................
    1. low
    (moo=)
    (vt. & vi. & n.) صدای گاو، مع مع کردن
    (adv. & adj. & n.) پست، کوتاه، دون، فرومایه، پائین، آهسته، پست و مبتذل، سربزیر، فروتن، افتاده، کم، اندک، خفیف، مشتعل شدن، زبانه کشیدن
    ............................................................
    (adv.) درزیر، پائین، مادون
    ............................................................
    (adv.) زیر، پائین، در زیر، از زیر، پائین تر از، روی خاک، کوچکتر، پست تر، زیرین، پائینی، پائین تر، تحتانی، تحت نفوذ، تحت فشار
    ............................................................
    (adv.) در زیر، از زیر، زیرین، پائینی، پائین

    Русско-персидский словарь > понизу

  • 14 после

    ............................................................
    (adv.) پس ازآن، بعد از آن، سپس، بعدا
    ............................................................
    (adv. & adj.) آخر، آخری، دومی، عقب تر، اخیرالذکر
    ............................................................
    (conj. & adv. & adj.) پس از، بعد از، در عقب، پشت سر، درپی، در جستجوی، در صدد، مطابق، بتقلید، به یادبود
    ............................................................
    (conj. & adv.) بعد از، پس از، از وقتی که، چون که، نظر به این که، از این رو، چون، از آنجایی که

    Русско-персидский словарь > после

  • 15 тихий (-ая, -ое, -ие)

    ............................................................
    1. soft
    (adv. & adj.) نرم، لطیف، ملایم، مهربان، نازک، عسلی، نیم بند، سبک، شیرین، گوارا، (در مورد هوا) لطیف
    ............................................................
    2. low
    (moo=)
    (vt. & vi. & n.) صدای گاو، مع مع کردن
    (adv. & adj. & n.) پست، کوتاه، دون، فرومایه، پائین، آهسته، پست و مبتذل، سربزیر، فروتن، افتاده، کم، اندک، خفیف، مشتعل شدن، زبانه کشیدن
    ............................................................
    (adv. & adj.) آرام، خاموش، ساکت، بی حرکت، راکد، همیشه، هنوز، باز هم، هنوزهم معذلک
    (vt. & vi. & n.) آرام کردن، ساکت کردن، خاموش شدن، دستگاه تقطیر، عرق گرفتن از، سکوت، خاموشی
    ............................................................
    (quieten=)
    (adj. & vt. & n.) آرام کردن، تسکین دادن، ساکت کردن، خموش، آرامش، سکون، رفاه، آرام، ساکن، خاموش، بیصدا
    ............................................................
    آرام، آسوده، بی جنبش، درحال سکون
    ............................................................
    (adj.) مسالمت آمیز، آرام، صلح آمیز
    ............................................................
    7. calm
    (n.) آرامش، بی سر و صدایی، آسوده، سکوت، آرام، ساکت، ساکن
    (vt. & vi.) آرام کردن، ساکت کردن، فرو نشاندن
    ............................................................
    (adj.) آرام، راحت، متین
    ............................................................
    (v.) نجیب، با تربیت، ملایم، آرام، لطیف، مهربان، آهسته، ملایم کردن، رام کردن، آرام کردن
    ............................................................
    10. slow
    (adv. & adj. & vt.) آهسته، کند، تدریجی، کودن، تنبل، یواش، آهسته کردن یاشدن

    Русско-персидский словарь > тихий (-ая, -ое, -ие)

  • 16 уже II

    ............................................................
    (adv.) کاملا، بکلی، تماما، سراسر، واقعا
    ............................................................
    2. very
    (adv. & adj.) بسیار، خیلی، بسی، چندان، فراوان، زیاد، حتمی، واقعی، فعلی، خودآن، همان، عینا
    ............................................................
    (adv.) پیش از این، قبلا
    ............................................................
    4. by
    (adv.) بدست، بتوسط، با، به وسیله، از، بواسطه، پهلوی، نزدیک، کنار، از نزدیک، از پهلوی، از کنار، درکنار، از پهلو، محل سکنی، فرعی، درجه دوم
    ............................................................
    5. even
    (v.) زوج، عدد زوج، (مثل 2 و 4 و 6 و 8)، هموار، صاف، مسطح، تراز، مساوی، هموار کردن، صاف کردن، واریز کردن، حتی، هم، درست، اعداد جفت

    Русско-персидский словарь > уже II

  • 17 что-то II

    ............................................................
    (adv.) سریع تر، بلکه، بیشتر، تا یک اندازه، نسبتا، با میل بیشتری، ترجیحا
    ............................................................
    ............................................................
    (adv.) کاملا، بکلی، تماما، سراسر، واقعا
    ............................................................
    (adv.) بطریقی، به یک نوعی، هر جور هست، هر جور
    ............................................................
    ............................................................
    (adv.) درباره، گرداگرد، پیرامون، دور تا دور، در اطراف، نزدیک، قریب، در حدود، در باب، راجع به، در شرف، در صدد، با، نزد، در، بهر سو، تقریبا، بالاتر، (نظ.) فرمان عقب گرد
    ............................................................

    Русско-персидский словарь > что-то II

  • 18 близкий (-ая, -ое, -ие)

    ............................................................
    1. near
    (adv. & adj. & vivt.) نزدیک، تقریبا، قریب، صمیمی، نزدیک شدن
    ............................................................
    (adv. & adj. & n.) جای محصور، چهاردیواری، محوطه، انتها، پایان، ایست، توقف، تنگ، بن بست، نزدیک
    (vt. & vi.) بستن، منعقد کردن، مسدود کردن، محصور کردن
    ............................................................
    ............................................................
    (adj.) همسایه، نزدیک، مجاور، همجوار
    ............................................................
    (adj.) مشرف، متوجه، آویزان، تهدید کننده
    ............................................................
    ............................................................
    7. dear
    (adv. & adj. & vt. & n.) عزیز، محبوب، گرامی، پرارزش، کسی را عزیز خطاب کردن، گران کردن
    ............................................................
    مطلبی را رساندن، معنی دادن، گفتن، محرم ساختن، صمیمی، محرم، خودمانی
    ............................................................
    (adj.) همسان، همانند، مانند، شبیه، مطابق، مشابه، یکسان

    Русско-персидский словарь > близкий (-ая, -ое, -ие)

  • 19 больной (-ая, -ое, -ые)

    ............................................................
    1. ill
    (adv. & adj. & pl. & n.) ناخوش، رنجور، سوء، خراب، خطر ناک، ناشی، مشکل، سخت، بیمار، بد، زیان آور، ببدی، به طور ناقص، از روی بدخواهی و شرارت، غیر دوستانه، زیان
    ............................................................
    2. sick
    (adj. & vt. & vi.) ناخوش، بیمار، ناساز، ناتندرست، مریض، مریض شدن، (سگ را) کیش کردن، جستجو کردن، علامت چاپی به معنی عمدا چنین نوشته شده، برانگیختن
    ............................................................
    3. sore
    (adv. & adj. & n.) زخم، ریش، جراحت، جای زخم، دلریش کننده، سخت، دشوار، مبرم، خشن، دردناک، ریشناک
    ............................................................
    4. bad
    زمان ماضی قدیمی فعل bid
    (adv. & adj. & n.) بد، زشت، ناصحیح، بی اعتبار، نامساعد، مضر، زیان آور، بداخلاق، شریر، بدکار، بدخو، لاوصول
    ............................................................
    بی اعتبار، باطل
    (adj. & n.) پوچ، نامعتبر، علیل، ناتوان
    (vt. & vi.) (invalidate) ناتوان کردن، علیل کردن، باطل کردن
    ............................................................
    ............................................................
    ............................................................
    شکیبا، بردبار، صبور، از روی بردباری، پذیرش، بیمار، مریض
    ............................................................
    9. case
    مورد، غلاف
    (n.) سرگذشت، صندوق، جعبه، جلد، پوسته، قالب، قاب، جا، حالت، وضعیت، موقعیت، اتفاق، دعوی، مرافعه، قضیه
    (vt.) در صندوق یاجعبه گذاشتن، جلد کردن، پوشاندن

    Русско-персидский словарь > больной (-ая, -ое, -ые)

  • 20 вконец

    ............................................................
    (adv.) کاملا، بکلی، تماما، سراسر، واقعا
    ............................................................
    (adv. & n.) روی هم رفته، از همه جهت، یکسره، تماما، همگی، مجموع، کاملا، منصفا
    ............................................................
    سربسر، جمعا، به طور سرجمع، روی هم رفته، کاملا، کلا
    ............................................................
    (adv.) مطلقا، کاملا، بکلی

    Русско-персидский словарь > вконец

См. также в других словарях:

  • ADV — is a three letter acronym that may refer to:*A.D. Vision, a multimedia entertainment company based in Houston, Texas, and its subsidiaries: **ADV Films, a publisher of anime and tokusatsu videos **ADV Manga, a publisher of manga **ADV Music *The… …   Wikipedia

  • AdV — Cette page d’homonymie répertorie les différents sujets et articles partageant un même nom. {{{image}}}   Sigles d une seule lettre   Sigles de deux lettres > Sigles de trois lettres …   Wikipédia en Français

  • Adv — Cette page d’homonymie répertorie les différents sujets et articles partageant un même nom. {{{image}}}   Sigles d une seule lettre   Sigles de deux lettres > Sigles de trois lettres …   Wikipédia en Français

  • ADV — es un acrónimo de tres letras y abreviatura que puede referirse a: La abreviatura de la palabra adverbio. La abreviatura de la palabra advertising del idioma Inglés, ampliamente utilizada en todo el mundo para describir el sector de la publicidad …   Wikipedia Español

  • adv. — adv. also adv BrE the written abbreviation of adverb …   Dictionary of contemporary English

  • adv — abbrev. 1. ad valorem 2. advance 3. adverb 4. advertisement 5. advisory 6. 〚L adversus〛 against * * * …   Universalium

  • Adv. — Adv.     † Catholic Encyclopedia ► Ecclesiastical Abbreviations     ► Abbreviation in general use, chiefly Ecclesiastical     Adventus ( Advent ) The Catholic Encyclopedia, Volume VIII. New York: Robert Appleton Company. Nihil Obstat …   Catholic encyclopedia

  • ADV — ADV,   Abkürzung für automatische Datenverarbeitung oder automatisierte Datenverarbeitung …   Universal-Lexikon

  • adv. — adv. abbreviation adverb …   Usage of the words and phrases in modern English

  • adv. — Adv. is a written abbreviation for adverb. Syn: adverb …   English dictionary

  • adv — abbrev. 1. ad valorem 2. advance 3. adverb 4. advertisement 5. advisory 6. [L adversus] against …   English World dictionary

Поделиться ссылкой на выделенное

Прямая ссылка:
Нажмите правой клавишей мыши и выберите «Копировать ссылку»